فیلمهای هیجانانگیز آدمربایی اغلب ما را در سکانسهای ابتدایی احساس امنیت میکنند و ریتمهای عادی زندگی را نشان میدهند که به زودی از بین میروند. فیلم زندانیان دنی ویلنوو این مسیر را نمی رود. با تصویری از یک جنگل برفی باز می شود، جایی که یک آهو بی سر و صدا به دنبال غذا می چرخد. لوله یک تفنگ ساچمه ای به داخل قاب می آید. ما می شنویم که یک دعا خوانده می شود. بوم، آهو پایین می رود. دوربین عقب میکشد و پدر (هیو جکمن) و پسر نوجوان (دیلان مینت) را با وسایل شکار روز جهانی نشان میدهد که از میان ردیف درختان برهنه به کشتارشان خیره شدهاند. در راه بازگشت به خانه، پدری که به نظر می رسد بی طنز، شدید و کمی خسته کننده است، به پسرش سخنرانی می کند که چگونه همیشه برای بدترین اتفاقات زندگی آماده باشد.

برای تماشای این فیلم خارجی به سایت فیلم نماوا مراجعه نمایید.
این افتتاحیه آنقدر سنگین است که شگفت انگیز است که فیلم فوراً زیر وزن نمادین خود فرو نمی ریزد. فیلم که توسط راجر دیکینز بزرگ، فیلمبردار معمولی برادران کوئن گرفته شده، در باران غرق شده و رنگش خالی شده است. جنبههای «زندانیها» تأثیرگذار هستند، اما در بیشتر قسمتها نسبتاً مضحک است (علیرغم این واقعیت که آشکارا میخواهد فوقالعاده جدی گرفته شود)، و کیفیتی بیش از حد در بسیاری از بازیها وجود دارد.
در کنار تماشای انیمه و انیمیشن، دانلود سریال و دانلود فیلم نیز در نماوا فراهم شده است.
کلر دوور (جکمن) یک پیمانکار مستقل است که با همسرش گریس (ماریا بلو) و دو بچه در یک محله حومه شهر زندگی می کند. او عاشق بروس اسپرینگستین، «برق ستارهای»، شکار و احتکار کنسروها، ماسکهای گاز و ابزارهای بقا در زیرزمین خود است. در روز شکرگزاری، خانواده دوور با یک خانواده همسایه، فرانکلین و نانسی برچ (ترنس هاوارد و ویولا دیویس)، که دو فرزند هم سن دارند، به شام میروند. در حالی که والدین در اتاق نشیمن شراب می نوشند و صحبت می کنند، دو دختر کوچک می پرسند که آیا می توانند قدم بزنند. پیاده روی است که از آن بر نمی گردند. وحشت رخ می دهد، به خصوص زمانی که مشخص می شود یک RV وحشتناک، که قبلاً در محله پارک شده بود، ناپدید شده است. کارآگاه لوکی (جیک جیلنهال) به این پرونده منصوب می شود.
فیلم ایرانی نیز در نماوا پرطرفدار است. یکی از ژانرهای پربازدید آن فیلم سینمایی کمدی است.
مالک RV، الکس جونز (پل دانو)، برای بازجویی به داخل کشیده می شود. پزشکی قانونی می گوید RV از شواهد فیزیکی پاک است، اما الکس عجیب است. او با صدای بلند زمزمهای صحبت میکند که باعث میشود صدایش شبیه یک نوجوان پیش از نوجوانی باشد. تصور اینکه او ممکن است چیزی را پنهان کند غیر قابل تصور نیست. این به وضوح برداشت دوور است، و او و لوکی بلافاصله شروع به بررسی روند تحقیقات می کنند. هنگامی که جونز به دلیل کمبود شواهد آزاد می شود (در حضانت عمه اش با بازی ملیسا لئو)، دوور امور را به دست خود می گیرد، جونز را می رباید و او را در یک ساختمان متروکه متروکه گروگان می گیرد. دوور در فرانکلین برچ برنامه خود را برای شکست دادن حقیقت از جونز بررسی می کند. توس از دیدن جونز که به یک سینک بسته شده وحشت زده می شود، اما در برابر یقین خشمگین دوور، قطب نما اخلاقی خود را نادیده می گیرد. این یکی از نکات ظریفتر فیلمنامه است: اینکه چگونه یقین میتواند با نیروی محض بر شک غلبه کند، و چگونه شک اغلب برای حفظ انسانیت ما ضروری است.
هیو جکمن در طول فیلم هف می کند و پف می کند و جیغ می کشد و غرش می کند و یکنواخت می شود، اما آنچه این رفتار به ما می گوید این است که این مرد ضعیفی است که باید احساس قدرت کند. در یک لحظه گویا، در حالی که "پدر ما" را زمزمه می کند، نمی تواند بگوید "همانطور که ما کسانی را که به ما تجاوز کرده اند می بخشیم." او یک زرادخانه واقعی در زیرزمین خود دارد، خانوادهاش میتوانستند در برابر حمله گاز خردل و همچنین آخرالزمان زامبی مقاومت کنند، اما او نتوانست در یک پیادهروی ساده در یک محله امن از دخترش محافظت کند. و او چنان متقاعد شده است که الکس جونز مردی است که نسبت به سایر احتمالات کور است. در همین حال، همسرش در رختخواب دراز می کشد و خود را در حالت بی حوصلگی آرام می کند.
از پرطرفدارترین ژانرهای فیلم ها در کنار کارتون های رنگارنگ می توان به فیلم اکشن جنگی و فیلم فانتزی اشاره کرد.
جیلنهال در اینجا در نقشی که باید در صفحه نسبتاً غیر جالب به نظر می رسید عالی است. فیلمنامه آرون گوزیکوفسکی، چنان مملو از نمادهای مذهبی است که در حد یک خطبه است، در پرتره یدکی و جذاب خود از لوکی عالی است. تنها تصویری که از این شخصیت خارج از زمینه شغلی او وجود دارد، صحنه مقدماتی اوست، خوردن شام روز شکرگزاری در یک رستوران چینی خالی با نور فلورسنت در حالی که باران بیرون میبارد. تنها چیزی که از گذشته او می دانیم این است که او در یک خانه پسرانه بوده و در پرورشگاه بزرگ شده است. بند انگشتان و گردن او با خالکوبی، از جمله صلیب روی یک انگشت شست پاشیده شده است. او تیک صورت گرفته است. ما در «زندانیها» با خزندههای زیادی روبرو میشویم، و این حس را دارید که اگر پلیس نمیشد، کارآگاه لوکی میتوانست یکی از آنها باشد. اجرای خوبی از جیلنهال است و با توجه به دندان قروچههایی که در اجراهای دیگر وجود دارد از ظرافت آن استقبال میشود.
کارگردان ویلنوو چند صحنه واقعاً پرتعلیق به ما می دهد. یکی تعقیب و گریز در حیاط های شبانه محله پس از روشن شدن شمع برای دو دختر است.
نظرات شما عزیزان:
|